عدالت زینب
عدالت گستري
دوران بيست و پنج سال مظلوميت و سكوت سپري ميشود؛ مردم به خانه اميرالمؤمنين هجوم ميآورند و علي(ع) كه انديشه اي جز حق در او راه ندارد براي رهايي بخشيدن مردم از ظلمها، بيعدالتيها و انحرافاتي كه بعد از پيامبر اكرم دامنگير آنان شده بود، زمام حكومت را در دست ميگيرد. پنج سال حكومت علي(ع) براي زينب بسيار آموزنده و الهام بخش بود. عدالت گستري در آن دوران چنان اوج داشت كه بسياري از كسان كه به هوس متاع دنيا، رياست، پست و مقام و ثروت اندوزي به سوي علي روي آورده بودند از دشمنان سرسخت و ستيزه جوي او شدند. آنان ظطاقت شنيدن سخني چون: «به خدا قسم آنچه از عطاياي عثمان، و آنچه بيهوده از بيت المال مسلمين به اين و آن بخشيده، بيابم به صاحبش برميگردانم؛ گرچه زناني را به آن كابين بسته يا كنيزاني را با آن خريده باشند.» را نداشتند.
آنان ديدند كه حضرت در برابر درخواست برادرش عقيل كه به خاطر فقر چيزي از گندمهاي بيتالمال ميطلبيد، آهني گداخته به بدن او نزديك كرد و در مقابل ناله برادرش عقيل، فرمود: «زنان در سوگ تو بگريند! از آهن تفتيده اي كه انساني آن را به صورت بازيچه، سرخ كرده ناله ميكني! اما مرا به سوي آتشي مي كشاني كه خداوند جبار با شعله خشم و غضبش برافروخته است! تو از اين مي نالي و من از آتش سوزان نالان نشوم؟». قضاوت حضرت درباره دخترش ـ كه گردنبندي را از بيتالمال به امانت گرفته بود ـ كه «اگر اين امانت را از بيت المال به صورت عاريه ضمانتي نگرفته بودي نخستين زن هاشمي بودي كه دستت را به خاطر دزدي قطع ميكردم» ريشه هاي طمع را در آنان مي سوزاند.
منبع: سايت تبيان